مصاحبه اختصاصی | سهیل اعرابی
1397/12/5
نوع: مربیان
نویسنده: مینا رزقیان

معرفی مختصر از خودتان؟

سهیل اعرابی هستم، فعال در زمینه های خلاقیت، بازاریابی و بازارایی دیجیتال و البته با نیم نگاهی به پروژههای هنری! از نظر تحصیلات دانشگاهی لیسانس مهندسی مکانیک و فارغ التحصیل MBA از دانشگاه خوارزمی هستم. پیش از ورود به اکوسیستم استارتاپ ها و ایکامرس، بیش از 10 سال در زمینه هنرهای اجرایی فعالیت و سابقه مدیریتی و اجرایی داشتم که بنظرم در موضوعات خلاقیت، شناخت مخاطب و رسانه به نوعی امتیاز کاری برایم در ادامه راه شدند. 

حوزه فعالیتتان؟

تفکر خلاق، بهبود عملکرد و استراتژی های بازاریابی و بازاریابی دیجیتال تخصص هایی هستند که ساعتهای کاری بیشتری از من رو به خودشون اختصاص میدهند. در واقع، مشخصا در حوزه‌ی «بازاریابی و بازاریابی دیجیتال و توسعه کسب و کار دیجیتال» فعال هستم و از طریق تخصص هایی که ذکر شد مسئولیت های اجرایی خودم رو در شرکتهایی که همکاری دارم یا داشته ام، پیش بردم و هدایت کردم. 

علاوه بر آن، به تناوب در طول این سالها این شانس خوب رو داشتم که بنابر دعوت دوستانی با استارتاپ ها یا کسب و کارهای کلاسیک و سنتی همکاری و پروژه هایی رو تجربه کنم و شاید کمکی در توسعه و راه اندازی آنها داشته باشم. تمرکز این پروژه ها بر «توسعه کسب و کار دیجیتال، ایجاد تمایز و خلاقیت در مسیر برندینگ و بازاریابی» بوده است.

این نکته رو هم دوست دارم به عنوان فعالیت های خودم ذکر کنم که شرکت در دوره ها و کارگاههای آموزشی یکی از فعالیتهای اصلی من در طول ماه یا سال هست که برای بحث یادگیری برنامه ای برایش داشته ام. 

از چه سالی فعالیت در حوزه استارتاپی را شروع کردید؟ 

فعالیت جدی من در زمینه کسب و کار از دهه هشتاد، در حوزه ی هنر تئاتر شروع شد. هم-بنیان‌گذار و سرپرست نخستین مجموعه‌ مستقل-خصوصی تئاتر ایران ( گروه نمایش و تماشاخانه آو) به آدرس avtheatre.ir  هستم که در سال 1388 فعالیت رسمی خودش رو اعلام کرد. به نوعی میتوان گفت «گروه آو» به عنوان یک استارتاپ پیشرو در حوزه هنر و فرهنگ بود که توانست سدهای ذهنی و حتی سیستماتیک زیادی رو در زمان خودش از میان بردارد و زمینه سازی کند. به عنوان مثال اینروزها شاهد حضور تعداد و تنوع بالای سالن های اجرای مستقل تئاتر در سطح شهر تهران و حتی برخی شهرها هستیم، یا اعتبار و مشارکت مجموعه های مستقل در جشنواره های سراسری همچون جشنواره فجر، که جالب هست بدونید کمتر از یک دهه گذشته امری خیالی و محال بنظر میرسید.

در بهار 1394 به تیم جوان و کوچک علی‌بابا ملحق شدم. همزمان با جدیت و تمرکز بیشتر روی فعالیت های بازاریابی در علی‌بابا، دانش و تسلط بیشتری در زمینه بازاریابی دیجیتال کسب کردم. به دلیل تفکر یادگیرنده و رویکرد اصولی که در تیم مدیریتی علی‌بابا برای رشد و توسعه فردی و حرفه‌ای وجود داشت، این فرصت رو داشتم تا تجربه عمیق و گسترده از بازاریابی و بازاریابی دیجیتال بدست بیارم. من در علی بابا به عنوان مدیر رسانه های دیجیتال و مدیر خلاقیت مسئولیت داشتم. بنابر دلایلی و نیازهایی که در مسیر کاری خودم لازم میدیدم در سال 96 به تیم بازاریابی شرکت رنوپارس (رنو ایران) ملحق شدم. به عنوان سرپرست دیجیتال مارکتینگ رنو، تجربیات و چالشهای متفاوتی از پروژه های سازمانی و بین المللی در صنعت بزرگی همچون خودروسازی به آموخته هایم اضافه شد.

چه استارتاپ های موفق تحت مربیگری تا به حال داشتید؟

ابتدا لازم میدونم توضیح و نقدی را طرح کنم. الویت من در طول این سالها مربیگری یا ساختن جایگاه و برندشخصی به عنوان منتور یا مشاور نبوده، بلکه به لحاظ اخلاقی و حرفه ای تمرکزم حرکت در مسیر موفقیت و اثربخش بودن برای سازمان و مجموعه ای بوده است که در آن مسئولیت و اشتغال داشته ام. شركت های رنو ایران، علی بابا یا جاباما از جمله ی این تیم ها هستند. صادقانه، فعلا! این باور رو دارم که بسیار بسیار سخت هست که همزمان مربی یا منتور یا مشاور برای چندین استارتاپ و سازمان بود و در عین حال مسئولیت و مدیریت سازنده و سودآور برای شرکت مشخص که شاغل هستید، داشت. به همین سبب اگر هم که نتایج موفقی در این مدت در همکاری با تیم هایی دیگر در جایگاه مربی و منتور شکل گرفته است برآیند کار گروهی و ریسک پذیری و اعتماد مدیران آن تیم ها بوده. ترجیح میدم بنابر ترجیحات شخصی نامی نبرم ولی فروش آنلاین محصولات FMCG، مجتمع‌های بزرگ تفریحی-تجاری، لوازم آرایشی و خدمات مشاوره سرمایه گذاری از حوزه هایی هستند که در زمانهای اضافی و شخصی ام تجربه ی همکاری داشته ام.

کمبود چه چیزهایی در اکوسیستم استارتاپی احساس می شود؟

اگر صادقانه و بی تعارف بخواهم صحبت کنم باید بگم کمبود خیلی از اصول انسانی و کاری! اگر بخواهم خلاصه بگویم در چند مورد آن را بیان میکنم: اول، ضعفهای موجود ناشی از کمبود اخلاق حرفه ای و شخصی در فعالان این حوزه است. امری که اثرات مخربی در رشد و تربیت نیروی انسانی فعال در این اکوسیستم گذاشته و به ناگاه افرادی در جایگاه مدیر یا تصمیم گیرنده قرار گرفته اند که کمترین میزان تجربه و موفقیت در محیطهای کاری و حتی آکادمیک را داشته اند. 

 از سوی دیگر وضعیت بحرانی و اسفناک در زمینه آموزش و انتقال تجربیات است. کافیست بدانیم و بپرسیم که مدیران آگاه و حرفه ای، چه اندازه برای پیدا کردن و جذب یک نیروی متخصص در زمان استخدام مشکل دارند در حالیکه تمامی متثقاضیان لیست بلندی از کلاسهای آموزشی در رزومه برایتان نوشته اند.

مورد دیگر علاقه مندی فعالان و تازه واردان به اکوسیستم در پیروی و شنیدن اخبار روز دنیاست و دنبال کردن ترندهای تازه در سایر کشورها و با بکارگیری آنها که گویی شاید این فاصله را کاهش دهند و بقایشان را تضمین کنند. در حالیکه آنچه برای سودآوری و چرخیدن چرخ لازم هست قبلا اختراع شده و جای دیگریست که نیاز به کارهای اصولی و تقویت مهارتهای عملی در کسب و کار است.  شاید همین خاطره و مواجه مصداقی کافی باشد که چندین مدیر استارتاپ یا بازاریابی در همین سمینارها و همایش ها دیدم که در جواب چنین پرسشهایی ناکام بودند "شاخصه ی یک استارتاپ بودن چیست؟" ، "پرسونای محصول nساله ی شما کیست؟ " ، "چرا مشتری باید محصول شما را در مقایسه با رقیب بخرد؟ ارزش برندتان چیست؟"...

بزرگترین مشکلی که در بحث سرمایه گذاری خطرپذیر در اکوسیستم استارتاپی ایران داریم چیست؟

در این مورد من یادداشتی در صفحه لینکدین خودم نوشته ام که شاید بتونید جوابش رو کاملتر در اونجا پیدا کنید با عنوان "اپیدمی قیصرها در اکوسیستم استارتاپی" که نگاهی به تعاملات فعالان اکوسیستم دارد و رفتارهای اشتباه مدیران و همینطور سرمایه گذارها که اینروزها جاری شده است. میتوانم یکی از عوامل مشکل ساز در این بحث را عدم درک و شناخت استراتژی برنده-برنده در تعاملات و مذاکرات عنوان کنم. 

لطفا برای افزودن نظر ورود یا ثبت نام کنید.